سردارکوچک
برای خردسال ترین رزمنده شهید"علی جرایه”
دیروزباپسرم به گلزارشهدارفتم تابرمزارت فاتحه ای بخوانم واندکی ازدل تنگی هایم رابه دست بادبسپارم وسبکبال شوم مثل تووتمام شهدایی که اینجاخوابیده اند،درجوارامامزاده سیدصلاح الدین محمد.
فقط دوازده سال داشتی،به قامت پسرم چشم دوختم وخدامی داند آن لحظه،چقدر
برای دل مادرت سوختم.
افتخارمی کنم برخاکی قدم می زنم که روزی زیرگامهای توبوده ودرهوایی نفس می کشم که روزی عطرنفسهای تودر آن پیچیده است.
کودکی هایم را در دبستانی گذراندم که تودر آن مشق عشق رااموختی .
شایدسن وسالت کم بوداما،روح بزرگ آسمانی ات همیشه دراندیشه پروازبسرمی برد.
مهران وچنگوله هنوزرشادتهای تورابه یاددارد.
بزرگ مردکوچک !داستان حماسه های تورابرای پسرم خواهم گفت تابداند که در کودکی هم می شود عاشق خدابود وراه رسیدن به معشوق حقیقی را یافت .
چقدر واژه ها برای تفسیر توحقیرند و دربرابرت کم می آورند..
عطرنرگس درفضای گلزارپیچیده است انگارهمین حوالی هستی ….